من می فهمم!
حقیقت آیینه ای بود که
از عرش به زمین افتاد و خرد شد
و
هر تکه اش به دست کسی افتاد
و هر که تکه ای از آن را یافت
و خود را در آن دید پنداشت که
حقیقت را یافته است !
***
پ ن: من از شما بابت خنگ نبودنم عذر میخواهم .ببخشید که نمی توانم باورتان کنم ،وقتی رو به رویم می ایستی و برایم لبخندی از ته دل میزنی و در عین آرامش دروغهایت را به خوردم میدهی ! و مرا احمق فرض میکنی ، دلم میخواهد فریاد بزنم و بگویم" ..."
***
حاشیه : دختر بدرالدجا امشب سه جا دارد عزا
گاه میگوید پدر ،گاهی حسن ، گاهی رضا !
"مرا هم دعا کنید"
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد =================== سلام[گل] پس از مدتها به روزم.خوشحال میشم سری به کلبه خرابم بزنی
عجب روایت تلخی است تنیدن تار غرور بر دروازه محبت و چه فاصله کوتاهی است تا انتهای مرز بودن سوگوار لحظه های دیروز بودن چاره کار نیست معجزه تبسم را امتحان باید کرد !
هي خبر نداري از دل پر درد ما دختر خورشيد خانم ! . . خبر نداري و ما را به خوش بودن اميد مي دهي ! . . شيريني چي ؟! كشك چي ؟ دوغ چي ؟! . . . اگر حس و حالش بود آپي خواهم كرد و خواهم گفت برخي از مسايل قابل گفتن را... . . . [گل][گل][گل] [خداحافظ][خداحافظ]
سلام خانمی خوبی؟میشه بپرسم چرا اینقدر نا امیدی؟چرا این قدر از نا امیدی میگی؟؟؟زندگی و هر طور بیبینی همون میشه پس قشنگ بیبین تا قشنگ شه دختر خورشید[گل]
اهنگــــــــــــــــــــــــت منو کشته
اگه بگم برام دعا کنی میکنی؟؟؟
چــــــــــــــــــــــــــــــه میکنه[گل]
زندگی اون قدرهام جدی نیست بعضی وقتا باید شوخی ها رو جدی تر گرفت[گل]
سلام...
تو ميفهمي؟ تو هيچ نوفهمي[لبخند]